انتشار آثار جدید خواننده آلبوم «پاروی بیقایق» در سریال «شهرزاد»، موج جدیدی را در فعالیتهای این خواننده به وجود آورده است.
نسل موزیک: محسن چاوشی در هفتههای گذشته با انتشار قطعات «همخواب»، «به رسم یادگار» و «کجایی» و در حالی که انتشار آلبوم جدیدش هنوز به قطعیت نرسیده، موج جدیدی را در بین دوستداراناش به وجود آورد و بحثها درباره این آثار، به موضوع بحث و جدل بین اهالی موسیقی و دوستداران این خواننده در فضای مجازی و رسانهها تبدیل شده است. در حالی که انتشار این قطعات در تیتراژ یک سریال پربیننده، بیشتر و بیشتر به شنیده شدن آنها کمک کرده است، به نظر میرسد که چاوشی ده سال پس از معرفی رسمی در «سنتوری» داریوش مهرجویی، بار دیگر در حال تجربه دوران هنری جدیدی است.
فلاشبک
محسن چاوشی در سالهای گذشته فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرده است. آلبومهای نخست این خواننده بهواسطه فعالیت زیرزمینیاش با اقبال عمومی روبهرو شد و استفاده از صدای این خواننده در فیلم «سنتوری» و همهگیر شدن این قطعه، نام محسن چاوشی را بیشتر و بیشتر سر زبانها انداخت. او در ادامه با تجربهی برخی فضاهای جدید، از جمله انتشار آلبوم «من خود آن سیزدهام» توانست قابلیتها و تواناییهایش را در حوزه موسیقی بیشتر و بیشتر نمایان کند.
سعید قطبیزاده (منتقد سینما) درباره این دوره از فعالیتهای موسیقایی محسن چاوشی میگوید: «ماجرای محسن چاوشی به نظر من از آلبوم «من خود آن سیزدهام» شروع شد. من به عنوان یک مخاطب و شنونده و علاقهمند، احساس کردم تلفیق یک فضای موسیقی مثلاً موسیقی راک با مدلهای مختلف موسیقی پاپ، به کشف ظرفیتهای زبان فارسی در اشعار کلاسیک منجر میشود. انتخاب شعرهایی از وحشی بافقی یا مولانا یا شهریار، عملاً باعث میشود که ما شاهد پیوند خجستهای باشیم. یعنی موسیقیای که تا به امروز مدیون به ترانه بود و ترانههایی که از مناسبات روزمره شهری ارتزاق میکرد، ناگهان جای خود را به اشعار نغزی داد که کلاً ریشه در گذشته دارد و خیلی درونمایهاش محدود به رابطه جنس مخالف نیست و فلشاش به سمت عرفان و... است. ما عادت داشتیم که این نوع موسیقی را در موسیقی سنتی و ایرانی و با صدای خوانندهها و آوازخوانهای بزرگ در صد سال گذشته و بعد از مشروطه بشنویم. به نظر من این موضوع باعث شکلگیری جریانی شد که به دنبال آن حتی اگر پس از آلبوم «من خود آن سیزدهام» اشعار و ترانههای معاصر هم در آثار چاوشی حضور داشت، باز هم با رویکرد کلاسیک مورد استفاده قرار گرفت. یعنی چاوشی بعد از آن اتفاق، از ترانههایی استفاده میکرد که دیگر درونمایههایی کهن داشته باشند.»
* تکامل و تثبیت با «سنتوری»؟
حضور صدای چاوشی در «سنتوری» شخصیت هنری این خواننده را وارد فضای رسمی موسیقی ایران کرد و باعث شد بتواند آلبوم رسمی خود را وارد بازار موسیقی کشور کند. قطبیزاده درباره تأثیر «سنتوری» در تکامل شخصیت هنری و تثبیت آثار این خواننده در جامعه ایرانی و دلایل این اتفاق نیز میگوید: «اگر سینمای ایران را مرور کنیم، میبینیم که غالباً فیلمهایی با محوریت شخصیت معتاد فیلمهای محبوبی بوده برای مردم. بهخاطر اینکه آن ضعفی که در آن شخصیت وجود داشته و تلاش قابل مشاهده برای غلبه بر این ضعف، خودبهخود سیری را در فیلم میسازد که تماشاگر در آن سیر با فیلم همراه میشود. این همراهی و همذاتپنداری هم به خاطر وفور نمونههای عینی در جامعه است و هم بهخاطر اینکه اساساً ضعف در یک شخصیت برای تماشاگر نکته جذابی است. یعنی ضعف و تلاش برای غلبه بر ضعف، از مدلهای نازل فیلمفارسی تا مدلهای شاخصی مثل فیلم «گوزنها»، حتی در سالهای بعد از انقلاب و چند نمونه از ساختههای علیرضا داودنژاد و سیروس مقدم. این نگاه کلی و پرداختن به یک شخصیت معتاد، همیشه برگ برندهای در فیلمهای اینچنینی بوده است.»
او ادامه میدهد: «حالا مهرجویی با آن توانایی استادانه، طراحی شخصیت و پیشبرد قصه که از او سراغ داریم، در دوران اوج فیلمسازی خود، میآید این را بهانه میکند برای بیان آن نکتهسنجیهای جامعهشناسانهاش. در فیلم «سنتوری» ما فقط یک شخصیت معتاد را نمیبینیم. بلکه شخصیت معتاد بهانهای است برای اینکه ما همراه با او وارد شهر بشویم، مناسبات شهری را ببینیم، تضاد طبقاتی را ببینیم، خصوصاً در محلههای حلبیآباد و محل استقرار معتادان؛ و کیفیت روابط خانوادگی در نسل حاضر را بسنجیم و در نهایت، با آن اشتیاق و میل به رهایی و تلاش شخصیت اصلی برای کشف یک روزنه و تابیدن نور امید همراه شویم. اینها مشخصاً در فیلم سنتوری «درونمایه» بود. حالا صدای خواننده با آن حزن و ویژگیهای خاصاش، این تأثیر را تشدید کرد. یعنی عاملی شد برای برانگیختهتر شدن تماشاگر. طبعاً حضور خود آقای مهرجویی به عنوان کسی که هم بر موسیقی و هم بر فرهنگ پاپ و هم بر قصهگویی مسلط است، عامل تعیینکنندهای بود برای اینکه سینما و موسیقی ایران صاحب یک خواننده بااستعداد شود.»
* شخصیت هنری چاوشی قبل و بعد از سنتوری
در آستانه دَهسالگی فیلم «سنتوری»، خیلیها معتقدند چاوشی بخش عظیمی از کاراکتر و موقعیت خود را مدیون حضور در این فیلم و قطعه «سنتوری» است. اتفاقی که در هفتههای گذشته بارها و بارها از سوی داریوش مهرجویی عنوان شده و این کارگردان سینمای ایران به دلیل اینکه چاوشی حاضر به حضور در بخش دوم این فیلم نشد، بارها این موضوع را عنوان کرده است.
این ماجرا در فضای مجازی دستمایه جنجالها و اظهار نظرهای زیادی شد و رسانههای رسمی با آبوتاب به انعکاس اخبار و گزارشهای آن پرداختند. اما در این باره چقدر میتوان با قاطعیت نظر داد و اصولاً شخصیت هنری چاوشی قبل و بعد از سنتوری چقدر با هم قابل مقایسه است؟
سعید قطبیزاده در این باره اعتقاد دارد: «واقعیتی را باید در نظر گرفت و آن این است که یک خواننده خوشصدا و استعداد خدادادی بودن، فرق ظریفی دارد با کسی که به موسیقی مسلط است. وقتی ما میبینیم که یک نفر در طول سالها، هم آهنگساز بوده و هم ترانهسرا بوده و هم خواننده بوده و هم تنظیمکننده، در حقیقت با یک دامنه تسلط وسیعی طرفیم. نه با خوانندهای که صرفاً صدایش خوب است و حالا اگر یک تنظیمکننده خوب بیاید، نتیجه کارش خوب میشود و اگر یک ملودیساز بد بیاید، نتیجه کارش بد میشود. در مورد شاعر هم همینطور. من فکر میکنم به این ترتیب آن نکته گمشده در بحث تحلیلها، تسلط این هنرمند روی موسیقی و اجزای کارش است. به عنوان آهنگساز، شاعر، تنظیمکننده و سپس خواننده. این روند با فیلم «سنتوری» تا حدی پیراسته شد. یعنی رفتهرفته این وارد فرهنگ رسمی شد و از حالت زیرزمینی در آمد. طبعاً شما وقتی رسمی کار میکنید، برای کسب مجوز با یکسری محدودیتها طرفاید. از سانسور عبور میکنید و باید مخاطبشناسی کنید که چه مخاطبی چهجور موزیکی را میپسندد. من فکر میکنم شخصیت کاری چاوشی قبل و بعد سنتوری به صورت مستقیم از جزئیاتی که گفتم رد شده و هماکنون به شخصیت و تکامل کنونی رسیده است.»
آغاز دوران جدید؟
پاراگراف آخر این گزارش بایستی به نتیجهگیری درستی ختم شود و در پی پاسخ به یک سوال است. اینکه چاوشی با توجه به استقبال و حرف و حدیثهایی که درباره آثار جدیدش اتفاق افتاده، در حال ورود به دورانی جدید در سالهای فعالیت هنریاش است؟ او پس از درخشش در «سنتوری»، قرار است موج جدیدی را با آثارش در طول عمر هنری خود تجربه کند؟
سعید قطبیزاده انتهای صحبتهای خود را به این موضوع اختصاص میدهد: «اعتقاد دارم کارهای آخر آقای چاوشی هم از نظر استانداردهای فنی و هم از نظر زیباییشناسی نسبت به دوران «سنتوری» بسیار کارهای بهتر و باکیفیتتری هستند. در یک دهه گذشته، وقتی کارهای محسن چاوشی را مرور میکنیم، میبینیم که او سال به سال بهتر شده است. نقطه ضعفهایی که داشته را تبدیل به نقطه قوت کرده و همینجور با غوطهور شدن در ناشناختههای موسیقی، کشف ظرفیتهای زبان فارسی، مطالعه بیشتر، خواندن اشعار کلاسیک، حضور یک شاعر خوب به نام «حسین صفا» در کنارش، همه و همه کمک کرده به اینکه محسن چاوشی هر سال مسیر رو به رشدی را طی کند. ولی در وهله اول، مهم این است که این آدم آلوده و آمیخته با موسیقی است. یعنی این طور نیست که او یک حرفه و کار دیگری داشته باشد و در کنارش آواز هم بخواند. با شناختی که من از او پیدا کردهام، این هنرمند درگیر موسیقی است و مدام دغدغه موسیقی دارد. روی ظرفیتهای مختلف کار میکند. شناختی که از موسیقی سنتی ایران، کلاسیک جهان و نواحی ایران دارد، باعث موفقیت یک خواننده و هنرمند میشود. وگرنه موفقیت همینجور اتفاقی نیست. شاید یک قطعه به صورت اتفاقی هیت شود، ولی آن ادامه مسیر است که مشخص میکند چهقدر آگاهانه این روند اتفاق افتاده و رو به جلو حرکت کرده است. من شخصاً از این آمار بالای استقبال از آثار چاوشی در سریال «شهرزاد» اصلاً تعجب نکردم. چاوشی در چند سال اخیر همیشه رو به جلو حرکت کرده و شاید این استقبال و فراگیری آثار، نتیجه تلاشهای این سالهای او در شناخت سلیقه مخاطب موسیقی باشد که قطعاً در آلبوم بعدی این خواننده بیشتر به تکامل و کمال خواهد رسید.»