به تازگی فرامرز آصف قهرمان پرش سه گام و یکی از خوانندگان لس آنجلسی, در مصاحبه با یکی از هفته نامه ها, در مورد بازگشت به ایران ابراز تمایل کرده است.
نسل موزیک: داستان از آن جا شروع شد که «بهرام افشارزاده» -مدیرعامل باشگاه استقلال- که همدوره آصف بوده، در نوروز ۹۴ از «فرامرز آصف» نام برد و در یک گفتگو از او حمایت کرد و حضور کسی چون او را در ورزش دو و میدانی ایران، گامی بزرگ برای این رشته ورزشی برشمارد.
افشارزاده درباره این رکورددار پرش ارتفاع گفته بود: «فرامرز آصف پسر تحصیلکردهای بود که مدارج تحصیلی را تا بالاترین سطح ممکن گذارنده بود. ورزشکار خیلی خوبی هم بود. البته همان زمان کارهای هنری را نیز دوست داشت و طبیعی است وقتی این افراد به خارج میروند، جذب آن محیط شوند. اینها ورزشکار بودند که به آنجا رفتند و بعد وارد فضاهای دیگری شدند. شاید اگر ما با رأفت اسلامی بیشتری با قهرمآنهایی از این دست برخورد میکردیم، میشد خیلیها مثل آصف را هم برگرداند و کاری کرد که مواضعشان عوض شود. آصف در رشته ورزشی خودش یک سرمایه بود و شاید اگر اوایل انقلاب حواس مسئولان ورزشی بیشتر جمع بود، او و امثال او از کشور خارج نمیشدند.»
این مسئول باتجربه ورزش در ادامه صحبتهای خود از فرامرز آصف خواست تا زودتر تصمیمش را برای بازگشت بگیرد و پیشقدم شود و از مسئولان هم خواست، در صورت بروز این اتفاق، با تقاضای او موافقت کنند تا آصف بتواند به کشورش بازگردد.
آصف در اطلاعات هفتگی
بعد از این صحبتها بود که علی کیانی موحد از هفتهنامه «اطلاعات هفتگی» به سراغ فرامرز آصف رفت تا از زبان خودش اتفاقاتی که در این سالها برایش افتاده را بشنود. آصف در این گفتگو از موانعی که در زمان شاه بر سر راه موفقیتهایش ایجاد کردند گفته و در ادامه، از تمایلش برای حضور مجدد در ایران و کمک به ورزشکاران ایرانی صحبت کرده است. البته پیش از او، فرامرز آصف در گفتگویی با سروش ریاضی در ماهنامه «گزارش موسیقی» در قالب پروندهای درباره اشعار طنز در موسیقی ایران، شرکت کرده بود. حتی سالها پیش گفته میشد آصف به ایران هم آمده و از وزارت ارشاد درخواست کرده تا آلبوم جدیدش را در ایران منتشر کند.
حرم امام رضا (ع) برای من حکم دوپینگ دارد
آصف در دوران دبیرستان و به واسطه یکی از دوستانش با ورزش پرش آشنا میشود و انگیزههایی از قبیل یک ساعت دیر رفتن به خوابگاه و دو روز مرخصی در دانشگاه افسری -که پاداشی برای خوب کار کردن در یک رشته ورزشی بود- باعث میشود که بیشتر و بیشتر به سمت ورزش کشیده شود. تا آنجا که به عنوان اولین فرد در ایران با بورسیه ورزشی، دوران دبیرستان خود را سپری کرده و با نتایجی که در مسابقات رسمی به دست میآورد، توجه مسئولین را به خودش جلب میکند.
بعد از آن موفق میشود به همراه تیم دو و میدانی ایران به اردویی در کشور آلمان برود که در همان دوران، موفق میشود در مسابقات داخلی، رکوردش را در پرش طول جابهجا کند. آصف در این گفتگو از بورسیه شدناش توسط پنج دانشگاه معتبر آمریکایی حرف زده و به این موضوع اشاره داشته که همان دوران، مشکلاتی در فدراسیون برای او به وجود آمده و با نامردیهایی که به زعم او در حقش شده، فهمیده که در ایران نمیتواند رکوردش را بهبود بخشد. به همین دلیل، عزم سفر کرده اما یکی از تیمسارهای آن زمان به او اجازه خروج نداده و او را به سربازی فرستاده است.
آصف در این ادامه این گفتگو درباره جابهجایی رکوردهایی که پس از نزدیک به دو دهه در پرش طول و همینطور سهگانه ایران زده بود، صحبت کرده و از علاقهاش به حرم امام رضا (ع) گفته است: «حرم امام رضا (ع) برای من حکم دوپینگ را دارد.»
همچنین او در قسمتی از گفتههای خود عنوان کرده: «یک ماه به مسابقات المپیک آسیایی مانده بود و من برای این که از لحاظ روحی خودم را تقویت کنم، به مشهد رفتم. پیش از مسابقات آسیایی تهران، مسابقاتی در آرژانتین برگزار شد که من در آنجا مدال طلا گرفتم و جلال کشمیری مدال نقره. من زودتر از جلال راهی ایرانی شدم و قرار بود پس از زیارت به آلمان بروم. سراغ فدراسیون و رئیس جدید آن رفتم که یک پسر مولتیمیلیونر به نام قوام شاهکار بود. به من گفت شنیدهام که در پاسپورتات ایرادی وجود دارد. منِ ساده هم پاسپورت را به او دادم. او هم پاسپورت را در کشوی میزش گذاشت و گفت دیگر نمیتوانی از ایران خارج شوی. چون ممکن است دیگر برنگردی! التماسهای من فایدهای نداشت و به این ترتیب، من را به زور نگه داشتند تا در اردوی آنها که بدون برنامهریزی بود حاضر شوم و در مسابقاتی که در ورزشگاه نیمهتمام آزادی برگزار میشد، شرکت کنم.»
چه کسی بیشتر از من میتواند برای ورزشکاران ایرانی مفید باشد؟
این رکوردارِ سابق دو و میدانی در این گفتوگو از عزم جزم کردهاش برای بازگشت به ایران میگوید که مصادف میشود با انقلاب اسلامی و اتفاقاتی که در آن زمان متوجه خارجنشینان میشود: «سال ۱۹۷۹ درس من به پایان رسید و آماده بازگشت به ایران شدم که انقلاب شد. شنیدم در ایران نسبت به دانشجویان محصل در آمریکا، غضب وجود دارد. حرفشان این بود که ما تمام مال و منال ایران را برداشته و به آمریکا بردهایم. من در یک قفس با شیشههای دهاینچی گرفتار شدم و هرچه بیگناهی خود را فریاد میزدم، کسی صدای من را نمیشنید. هیچ آدمی در فدراسیون دو و میدانی نبود که بگوید بورسیه فرامرز آصف از طریق خود آمریکا بود و دولت شاه مانع پیشرفتاش شده و دو سال او را به زور به سربازی برده که از ایران خارج نشود.»
این خواننده که به نظر برای بازگشتش به ایران مصمم است، در بخشی دیگر از صحبتهایش از آمریکا به عنوان مزخرفترین کشور دنیا برای ورزشهای دانشجویی یاد میکند: «فکر نکنید آمریکا بهشت بود، آنجا مزخرفترین کشور دنیا برای ورزشهای دانشجویی بود. سال اول که نِوادا بودم، به این نتیجه رسیدم که مسابقاتش در حد من نیست. در یک سال، تمام رکوردهای دانشگاه را شکسته بودم. در سهگام و پرشِ طول حرف اول را میزدم. خانواده من وضع مالی خوبی نداشت که بتواند برای من پول بفرستند! تمام تابستان را در شیکاگو بستنی میفروختم تا خرج اضافی زندگیام را جبران کنم. در تمام طول دوران ورزشیام، هیچ پولی نه از فدراسیون و نه از باشگاه تاج گرفتم. زمانی که از ایران رفتم، آرزو داشتم به ایران بازگردم و در آنجا مسابقه دهم اما یک بار نه در زمان شاه و نه حال حاضر کسی از فدراسیون دو و میدانی از من نخواست به ایران بیایم و چند ورزشکار را تمرین دهم. تا همین امروز هم پیشنهادی به من ندادهاند. خرج من بیشتر است یا آن مربی روس؟ چه کسی بیشتر از من که ایرانی هستم، وطنم را دوست دارد؟ چه کسی بیشتر از من که کارم به همه اثبات شده ، میتواند برای ورزشکارن ایرانی مفید باشد؟»
تلاش واقعی یا حربه تبلیغاتی؟
از آنجا که در این مدت، نگاه مسئولین به بازگشت برخى از خوانندگان لسآنجلسى به ایران مانند گذشته نبوده و کورسوى امیدى در نقطه نظرات آنها به چشم مىخورد، باید دید که به گفتههاى این قهرمان ورزشى که از ایران رفت و به یک خواننده لسآنجلسى تبدیل شد، چه واکنشى نشان داده میشود و آیا فرامرز آصف هم مىتواند مانند «محمد نصیرى» که یکى از پرافتخارترین وزنهبرداران تاریخ ایران و آسیا است، به ایران بازگردد یا همه این جنجالها تنها حربههای مدیرعامل باشگاه استقلال است برای فیل هوا کردن و جلب نظر هواداران و علاقهمندان ورزش و موسیقی و در این میان فرامرز آصف، جز دستاویزی برای رسیدن به این مقصد نیست؟